عیدانه2
امسال مامانی های پسر تصمیم گرفتن برای پسر کادو بخرن و پول ندن!
بلوز و شلوار هدیه مامان طیبه!پیشی ناناز هم از طرف عمه زهرا
اینم هدیه عمه طاهره که شازده پسر عاشقشونه!!!
مامان منیژه هم گفته بود میخواهیم واسه پسر اسباب بازی بخریم به شرطی که بذاری کرمان بمونن و نبری با خودتمنم گفتم باشهمامان منیژه هم واسه پسر یه ماشین شارژی تاکسی خریده بود و یه توپ با نمک که دسته داره و مخصوص بپر بپره!!روز اول رسیدنمون پسر با وسایلش سرگرم بود تا اینکه سلیم که عکسای دید و بازدیدمونو نگاه میکرد به این عکس رسید
سروش و مهیار نوه عموی آقای پدر!!
یهو دیدیم سلیم رفت بیرون و با یه کامیون گنده و یه ماشین فلزی خوشگل برگشت!!!
بچم کلی ذوق کرد!!دیگه از تو کامیونش پایین نمی اومد
تغییر کاربری توپ به دفتر
ولی همونطور که انتظار میرفت موقع اومدن من زدم زیر قولمو عیدی های بچمو آوردم
البته اون تاکسی و دو تا توپ متفرقه رو که داییش خریده بود گذاشتیم موند
هفته آخر فروردین با دایی سلیم راهی خونه شدیم(آخه این داداش تازه دایی شده خیلی بیتابی میکنه از دوری شازده!به قول خودش برای چند روز بیشتر پیش سروش بودن هرکاری میکنه!)
چند روزی که سلیم پیش ما بود کلی اینورو اونو رفتیم و خوش گذشت،ایشالا که به داداشی هم خوش گذشته باشه
رفته بودیم هایپر استار که پسر کوچولو تو این دکور شلوغ یه دونه ماشین کوچولو دید!!!و از اونجاییکه باید دراز بکشه تا تمرکز کنه به سرعت نور روی زمین دراز کشید هن هن و بررسی کردملت مرده بودن از خنده
بام تهران و پیدا کردن دوست!!!!
روزگارت بهاری نازنین پسرم که اومدنت و بودنت زیباترین هدیه خداست