تمام دنیای منی!
آخیییش!!
ما برگشتیم!!!
بعضی وقتا عجیب تنبلی میکنم و حس یه خط نوشتنم ندارم!ولی بالاخره بر آب و هوای خمودگی غلبه نمودیم و سلامی دوباره نثار دوستان میکنیم!!
از آخرین وقایع این روزها شروع میکنم،پنجشنبه شازده پسرو گذاشتیم پیش مامانی و با آقای پدر و عمه کوچیکه رفتیم نمایشگاه کتاب!کلی گشتیم و گردیدیمو خرید کردیم(من و جناب همسر محترم خوره ی کتابیم!قبل از اینکه نی نی دار بشیم و قیمتای کتاب اینقدر نجومی بشه تمام پولمونو کتاب میخردیم یادش بخیر...)
این خریدامون از نمایشگاه برای شازده پسر مامان!
پسر عشق کتاب مامان!!
چند ماهی میشه که واسه آقا کوچولو مسواک انگشتی و خمیر دندون خریدیم،ولی از عید به اینور هر شب دندونای کوشولوشو مسواک میزنم!پسر عاشق مسواکشه،تا بهش میگیم سروش مسواک زدی؟سریع انگشتشو میکشه روی دندوناشو مثلا مسواک میزنه!هر شب اول من دندونای پسرو میشورم بعد انگشت خودشو میکنه تو مسواک و یه سری خودش میشوره بعدم کلشو میکنه تو دهنش و محکم میجوه و خیالش که راحت شد پوکه رو میاره تحویل میده!!
یکی دو هفته است که میرم کلاس خیاطی،گرچه هنوز اندر خم دامن دوزییم!ولی خیلی بهم روحیه داده و سر حالم آورده!!(اینم یه بغل گنده برای مادر شوهر عزیزم که این چند وقت زحمت سروش رو دوششه!)
کارتن دیدن پسر خیلی بامزه شده!به محض اینکه شخصیت تو کارتن کلمه ای بگه که سروشم بتونه تکرار کنه سریع منو صدا میزنه و اون کلمه رو با همون لحن به من میگه!!
ماشیناشو میاره و همشونو با دقت و وسواس دور تا دور خودش میچینه،خودشم دراز میکشه پیششونو نگاشون میکنه!اونقدر تو کارش حوصله داره و واسش مهمه که انگار کاملا طبق یه الگوی خاص میچینه،خدای نکرده هم اگه کسی بی دقتی کنه و یه خورده نظم ماشینارو به هم بزنه آقا پسر به شدت عصبانی میشه و نع نع کنان برمون میگردونه که ماشینو با دقت بذاریم سر جای اولش!
تو اوج بازی کردنش یه هو شروع میکنه الکی گریه کردن بعد میخنده بعد تموم کلمه هایی که بلده رو واسه هن هناش تکرار میکنه...بچم قدرت تخیلش خیلی قویه(یه خورده هم به مامانش بره کافیه دیگه)
یه آخر هفته با عمه فاطمه و عمو بهروز!!
(من عاشق این عکس خندان عمه فاطمه شدم!!قبل از این که خودش اعتراض کنه که نذارمش من گذاشتم)
تو پارک کلی با عرفان دوچرخه بازی کردن و قدم زدن،در حین گشت و گذارشون یه دستفروش که اسباب بازی میفروخته رو دیده بودن و شازده پسر هوس هن هن جدید کرده بود!عرفان نازنینم هم با پول تو جیبیاش یه ماشین خوشگل واسه پسملی خریده بود!!
مردان کباب پز
ماجرای سروش و هندونه!!!!!!
و...پسر واجب الحموم!!!!!!!!!