خاطرات کرمان گردی(3)
پسر کوچولوی من چهار نسل دایی داره(خدا حافظ و نگهدار همشون باشه!)
از راست:سینا دایی شازده،دایی سید محمددایی دایی دایی دایی شازده،دایی مجید دایی دایی دایی شازده،دایی علی و دایی مهدی دایی های دایی شازده و پدر جون شازده!
ایشالا زیر سایه خدا همشون سالم و سرزنده باشن!
خیلی دوست داشتم توی این عکس دست جمعی سروشم باشه،ولی قسمت نشد! بازم دست سینا درد نکنه که این عکسو واسم گرفت و کلی منو سورپرایز کرد!
برای این سفر کلی از قبل برنامه ریخته بودم،کلی جا نشون کرده بودم که بریمو از شازده پسر عکس بندازم،ولی خب نشد که بشه!یه هفته که من به شدت آنفولانزا گرفتم و خونه نشین!
(البته خداروشکر واکسن سروش به موقع رسید و پسرم مریض نشد)
باقی روزام خورد به مهمونی دور و سرشلوغی دوستان و داداشی!
ایشالا دفه دیگه نقشه هامو عملی میکنم!من که کوتاه نمیام
تولد شبنم عزیزم!
بله!!بچه شیطون و بلا!!
یخدان مویدی
پارک ریاضیات
آدم که داییش تو کار لوازم آرایشی باشه این کارارم میکنه!!!!!
الو ...الو...آنتن نمیده....
پارک و کوه قلعه دختر
مامان...فکر کنم گم شدم....
قربون اون صورت ماهت پسرم!
ورودی بازار مس گرها
بازار بزرگ
مجموعه گنجعلیخان
قربونت برم که در همه حال در حال کلاغ پری!!!
بازار مس گرها و بی حوصله گی شازده!!