خط خطیهای دوست داشتنی!!!!
پسر طلای مادر جدیدا یه سرگرمی تازه پیدا کرده که گاهی منو اینجوری میکنه گرچه شیرین مادر اونقدر سیاست داره که با گرفتن این قیافه منو این شکلی میکنه!
جونم واستون بگه از بازی جدید شازده،به محض روئیت خودکار،اتود یا احیانا مداد ، کتاب، جلد سی دی یا سربرگای باباشو به طرز دل انگیزی خط خطی میکنه(آخه گوشه گوشه خونه ما کتاب و سی دیه!من چکارشون کنم آخههههه)
بعدم من میمونم و چشای معصوم پسر و قیافه نه چندان عاشقانه پدر
وقتی هم که میخوام با زبون بازی کتاب و ازش بگیرم و کاغذ بهش بدم همچین نگاه عاقل اندر سفیهی بهم میندازه که شدیدا دست و پامو جمع میکنم! (خدایی نمیتونستم حدس بزنم که ما اینقدر وسایل نوشتاری تو خونمون داریم هرچی من گم و گور میکنم آقا میابن!)
حالا فک کن من دل انگیز با این پسر آروم و مظلومم بافتنی هم سرانداختمدوتا دونه میبافم سروش بو میبره و میاد سراغم!حالا از پسر برای گرفتن میله اصرار و از بنده انکار و ... عاقبتشو خودتون حدس بزنین!!
خجسته دلی دارم میدونم
حالا این زمستون نشد زمستون دیگه حتما تمومش میکنم!قول میدم
وای که اگه همیشه همینقد آروم بودی چی میشد!!
آ قربون اون تمرکزت شازده کوچولو
آهان!!دیدی نمیشه آروم بشینی