جاده چالوس
آخه فسقلی تو چقدر میتونی عاشق آب بازی باشی؟با اون پاهای کوچولوت تاتی تاتی کنان و آب به آب به زنان دل آدم و بدست میاری که بهت حسابی اجازه آب بازی بدیم!
تو آخرین هفته های شهریور به یاد مسافرت پارسالرفتیم جاده چالوس،یه ساک گنده پر از لباس هم برداشتیم که پسر کوچولوی عاشق آب بازی لباس کم نیاره،غافل از اینکه شما بسیار متمدنانه آب بازی کردی بدون اینکه یه ذره لباستو خیس کنی!عوضش منو بابا و عمه زهرا دل و زدیم به آب و از عرض رودخونه رد شدیم برای کشف مناطق جنگلیقیافه هامون دیدنی بود!!خیس خالی شده بودیم!به قول مامانی: دفعه دیگه واسه خودتون لباس بیارین بچم که عاقله!
بلللله،جونم واست بگه بچه عاقلم،کلی قدم زدی و عمه بیچاره رو اسیر کردی و از اونطرف کشوندی اینطرف از این طرف بردیش اونطرف!(خدا این عمه کوچیکه روواسه ما حفظ کنه،کلی جور خاله نداشته سروش رو هم میکشه!)
شازده پسر در حال مزه مزه کردن سنگای رودخونه!
سد کرج
قربون قد وبالات
سروش و عمه
سپهسالار
چون به شازده کوچولو(و البته بقیه خانواده!)گردش و رودخونه حسابی چسبید هفته بعد هم جای تمام دوستان خالی!!رفتیم سپهسالار،
خوردنی مامانی تو!!
چرا گریه؟؟؟؟من که همینجام!
سروش؟چجوری رفتی اون بالا؟؟
ای وای!نیوفتی پسر!!