نی نی کوچولو گل پسره...
نی نی کوچولو گل پسره!الان درست دو سال داره!!(مادر دورش بگرده! )
شازده پسر پسر دو سال و چهار روزه ی مامان این روزا به شدت مشغول یادگیری کلمه ها و لغتهای جدیده!بازی جدید مادر و پسری هم بازی رنگهاست!مداد رنگیاشو میچینه جلوش و یکی یکی رنگاشو میگه منم باید حسابی تشویقش کنمقهوه ای و بنفش و اونقد بامزه میگه که جز چلوندن راهی واسه من نمیذاره
قبل از تعطیلات عید فطر دایی شازده اومده بود دیدنمون،کلی هم اصرار داشت که مارو با خودش ببره کرمان ولی از اونجایی که بنده جدیدا شدید با کلاس شدم و نمیتونم غیبت کنم!بر وسوسه شدیدمون غلبه کردم و داداشی رو تنایی راهی کردیم و رفت
5مرداد تولد داداشی بود!تولدت مبارک عزیزم!
چون آخر هفته ما عروسی داشتیم دایی شازده روز پنج شنبه برگشت کرمان!مرسی داداشی که به خاطر من و سروش زحمت این همه راه اومدنو به جون میخری
نتیجه غفلت لحظه ای من!
یه اتفاق بسیار نادر:ایشون یه گل پسری هستن که برای اولین بار در عمر پربرکتشون بدون اینکه در آغوش مادر باشن کاملا یهویی!وسط بازی خوابشون برده (الان که مامانم این عکسو ببینه از اونجاییکه همیشه حق با داماد عزیز و نوه ی عزیزترشونه به من میگه این صحنه ها عکس گرفتن نداره خجالت داره)
یه روز گرم تابستونی کنار رودخانه چالوس
روز جمعه تولد عمه زهرا بود و مامانی و آقا جون مارو دعوت کردن بریم جاده چالوس!بسیار خوش گذشت!بعد از چند روز مهمونداری و مراسم عروسی و گرفتن گردن و دست من و کمردرد مامانی!! فرصت خیلی خوبی بود و خیلی بهمون خوش گذشت!شازده پسر حسابی آب بازی کرد و آقای پدر جوجه کباب مخصوص سر آشپز و واسمون درست کرد و من و عمه زهرا آتیش بازی کردیم(خب مگه ما دل نداریم خب)
پسر کوچولوی عاشق آب به مامان لحظه ای از کنار آب جم نخورد!همین بس که شیفتی صبحانه خوردیم که آقا پسر کنار آب تنها نمونه
دوستان شازده کوچولو!
خواب نیمروزی در طبیعت زیبا
بازم تولدت مبارک عزیزم