سروش نازنین سروش نازنین ، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 8 روز سن داره

♕ سروش شازده کوچولوی من! ♕

خاطرات کرمان گردی(1)

1392/9/17 15:01
نویسنده : مامان سمانه
453 بازدید
اشتراک گذاری

 

سلام به روی ماه تمام دوستای خوب و مهربونم!!

ما بعد 26 روز! دیروز برگشتیم خونه!!او به محض رسیدن کاملا کزت وار کمر همت بستیم به شستشو و پاکسازی خونه و جا دادن وسایل به حدی که الان از ناحیه کمر و زانو عاجز عاجزیم!

جونم واستون بگه که جای تمام دوستان خالی،همجواری با مامان و بابا عجب حس و حال خوشیه،خدایی اونایی که نزدیک مامانشونن راجع به بچه داری اصولا نباید اظهار نظر بکنن،بیان ببینن ما تو غربت چی میکشیم!والا!!!!!!

و اما پیرامون سفر!!!:

صبح ساعت5.5 پاشدیم که وسایل و بذاریم تو ماشین و حرکت کنیم،شازده کوچولو چشاشو وا کرد و انگار نه انگار کله سحره!سرخوشانه شروع کرد بین وسایل بازی کردن!!از هممون سرحالتر بود شیرین ادا!!

و ما با هن هن دایی رفتیم و رفتیم و رفتیم....

(این عمل غیر قانونی فقط جهت عکاسی بود!نگران نباشین تمام سفر شازده از سرو کول من بالا رفت و روسری از سر من کشید و من با پاهاش فشار داد تو در و....از این کارا!!)

 

 

حالا هرچی من دادو بیداد که بابا مگه سر میبرین یه دقیقه واستین آدم شهرای بین راهو ببینه مگه به خرج این داداش بچه ننه ما رفت؟؟میفرمودن:نه بریم الان باباو مامان چشم انتظار سروشن!!! آخرشم ما نفهمیدیم آقا خودش دلش واسه مامانش بیشتر تنگ شده ود یا واقعا نگران چشم انتظاری مامانش بود!والا!!!

 

ولی خب در هر حال دختر بخش پسر بخشم حساب کنی!من 2 تا حق داشتم دیگه!! تو یزد واستوندمشون و رفتیم میدون امیر چخماق.

(یه پسر کوچولوی قرمز پوش!تو محرم!!اونم تو یزد!!!!)

 

 

یزد و خیلی دوست دارم،مخصوصا بافت قدیمشو.نیست که ماه عسلمونو رفتیم یزد و تو هتل سنتی موندیم و تمام روزارو بین بافت قدیم گشتیم و عکاسی کردیمخاطرات خوشی داریم از این شهر!!

 

 

 

 

 

خروجی شهر یه شتر داشت وانت سواری میکرد ماهم باهاش عکس انداختیم!

مهتاب لالا....گنجشک لالا...

تقریبا ساعتای 8 شب رسیدیم خونه!

 

و این داستان ادامه دارد....

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (14)

مامان اریا
17 آذر 92 15:21
سلام همیشه به سفر امیدوارم همیشه همینطور شادوسالم باشید
مامان سمانه
پاسخ
سلا عزیزم!مرسی خوشحال شدم که ما سر زدین
مامان پویا
17 آذر 92 17:43
خیلی خوشحالم که چه درطی سفروچه درکرمان بهتون خوش گذشت،خداروشکر. ایشالا همیشه خوش باشیدعزیزم ولی فکرنمی کنی درموردغربت وآدماش یخورده بی انصافی کردی؟
مامان سمانه
پاسخ
دوری از پدر و مادر سخته حتی اگه تو بهشت باشی!حس دوری دلتنگی داره،شاید اگه توی یه شهرم بودیم همینقد دیر دیر همو میدیدیم ولی این فکر که 1000کیلومتر اونورترن ترسناکه... ما مخلص قوم شوور هستیم دربست!!!
مامان محمدحسین
17 آذر 92 21:19
سلام سفر خوش گذشت.... می گفتین اومدین شهرمون گاوی گوسفندی چیزی قربونی می کردیم....
مامان سمانه
پاسخ
سلام به روی ماهت!!فدای شما
مامان امیررضا
18 آذر 92 1:43
سلام مامانی خسته نباشی .خوش گذشت دلمون براتون تنگیده بود
مامان سمانه
پاسخ
سلام عزیزم!دل ما که لهیده بود از دوری دوستان
مامان كياراد
18 آذر 92 2:28
خوشحاليم كه برگشتيد......
مامان سمانه
پاسخ
مرسی!شما خودتون گلید!!!!
مامان لي لي
18 آذر 92 5:26
يه نصيحت دوستانه: نگاهي رو باور كن كه وقتي ازش دور شدي منتظرت بمونه درست مثل نگاه خودت كه منتظر من و اوايي موند........ دوستت دارم💓
مامان سمانه
پاسخ
خداروشکر بابت سلامتی دختر!این بهترین خبری بود که میتونست روزمو روشن کنه
آیسان مامان ماهان
18 آذر 92 8:07
سلام سمانه جونم حالتون خوبه،ممنون گلم بابت تسلیت،خدا اموات شمارم بیامرزه...شیرین کام باشی عزیز دلم،والله من دل و دماغ نداشتم خودش تیپ میزنه،بچه های دور و زمونن دیگه
مامان سمانه
پاسخ
سلا به روی ماهت!!ایشالا روزگار واست شادی و خوشی بیاره.بچم اصولا خوشتیپه!به لباس نیست!
آیسان مامان ماهان
18 آذر 92 8:09
رسیدن بخیر خانومی،،کرمان گردی حسابی خوش گذشت،ایشالله؟؟؟خدا رو کر خدا همه عزیزاتونو حفظ کنه و بازم برین پیششون
مامان سمانه
پاسخ
مرسی عزیزم!جای همه ی دوستان خالی!!قربونت برم
آیسان مامان ماهان
18 آذر 92 8:11
داداش بچه ننه ،مگه دل نداره کوزت خانوم،،خوب دلش تنگ مامان بابا شده بچه رو بهونه میکنه خخخخخخخخخخخ
مامان سمانه
پاسخ
من موندم اینا چجوری میخوان دوماد بشن
آیسان مامان ماهان
18 آذر 92 8:22
قربون پسر قرمز پوش تو یزد بشم ،،
آیسان مامان ماهان
18 آذر 92 8:24
ای جون دلم چه خوشگل خوابیده
مامان سمانه
پاسخ
کلا بچه ها خوابیدنشون زیباست
مثل هیچکس
18 آذر 92 10:11
چشم ما روشن پس به سلامتی برگشتید ،دلمون واستون تنگ شده بود، ولی خوشحالیم که بهتون خوش گذشته ایشالا همیشه به تفریح .زودتر بیاید وبقه خوشگذرونیهاتون رو برامون بنویسید منتظریم
مامان سمانه
پاسخ
مرسی عزیزمچشم حتما!!
مامان پرنسس وشاهزاده کوچولو
18 آذر 92 23:24
سلام گلم سفر به خیر خوشحالم که بهتون خوش گذشته چه سفر خوبی داشتید انشالله که همیشه به شادی وسلامتس سفر کنید فدای سروش جون بشم که چه پسر خوبی بوده از طرف من ببوسینش بازم بهتون سر می زنم ممنون که اومدید پیشمون
مامان سمانه
پاسخ
سلام به روی ماهت مامانیهمیشه منتظرتون هستیم منو پسر!
مامان صدرا کوچولو
21 آذر 92 12:42
سمانه جون سلام سعیده ام آقا من به خودم گرفتم . مامانمم همیشه بهم میگن تو که از بچه داری چیزی نفهمیدی ولی خداییش هم کنار مامان بودن نعمت بزرگیه خدایا این نعمت و ازم نگیر
مامان سمانه
پاسخ
سلام عزیزم!!نه بابا،حالشو ببرمارو به سختی خواهر، شما که تونعمتی استفاده کنایشالا صد سال زنده باشن مامان باباهامون!پسر گلت خوبه؟از طرف من محکم ببوسشبازم از این ورا بیاین