دنیای این روزای من...
یه خبر خوب!:
شازده پسر برگشت به دوران خوش خلقی سابق!بعد از یه دوره سرماخوردگی همراه با آماس لثه که برای بیچاره کردن هر مادری کفایت میکنه!
یه مروارید دیگه به سری مرواریدای پسر اضافه شد(9امین)! گرچه هنوزم دو تا لثه ورم کرده داره و نی نی کوچولوم مدام دستش تو دهنشو آب از لب و لوچه اش سرازیر!ولی همینقدر که یه خورده از حالت چسبونکیش کم شده خدارو شکر!!!
دومین خبر خوب!:
مامان منیژه و دایی سینا هفته پیش اومدن خونمون!خیلی خوب بود،بالاخره مامانام گاهی دلشون میخواد مامانشون پیششون باشهگرچه این نوه های شیطون جایی واسه مامانا نمیذارن!!
سروش فسقلی هم حسابی جولان داد!
روزی سی بار با مادر جونش میرفتن دده!
روزی سیصد بار تو اطاق آب بازی میکردن!!
روزی شومصد بارم سینای بیچاره رو با سروش و بی سروش میفرستادن په په بخره!!!
چون اصولا مامان منیژه بلد نیست به شازده پسر "نه" بگه
گاهی از خودم میپرسم منم بچه بودم مامانم همینجوری بوده؟؟؟یعنی حسودیم شده؟؟؟!!!