شازده کوچولوی توانمند!
91/9/11 امروز واسه دومین بار گذاشتیمت تو کالسکه و رفتیم بیرون،بازم تو مسیر خوابیدی.ولی وقتی برگشتیم خیلی بیتابی کردی،ساعت11تازه خوابیده بودی که یهو با صدای بلند شروع کردی به گریه کردن،خیلی ترسیدیم.تا یه ساعت مدام بغض میکردی و بیقرار بودی. تا صبح مدام بیدار میشدمو نگرانت بودم. 91/9/12 امروز پشت سر بابا گریه کردی!میخواستی بری بغلش.تازه راحت خودکارو از زمین برمیداری وجغجغه رو هم چند دقیقه تو دستت میگیری!عاشقتم پسر باهوشم!!!!! ...
نویسنده :
مامان سمانه
22:07